“I want you to tell me you’re comin

“I want you to tell me you’re coming. I want you to say my name. I want you to come all over my dick,” he says to me, low in my ear. We are on his sticky green couch, naked, in the middle of the day, and I am riding him hard and fast. There’s football on the TV, and my black lacy thong is lying crumpled on the coffee table where it landed when he yanked it down my legs.

I pull him closer to me, shoving my hands in his hair and grinding my clit slow against him. His eyes close and he tips his head back with sheer bliss. I am breathing very hard as I rock myself back and forth, back and forth, waiting for that delicious sensation to rise stronger and stronger inside me. He bends his head to lick my nipples, which are as pink and hard as they’ve ever been.

“You want me to come, baby?” I whisper. “Say it. Tell me what you want.”

نتایج (فارسی) 1:

"من شما را به من بگویید که شما می خواهم. من می خواهم شما را به نام من. سراسر دیک من می خوام،"او به من کم در گوش من می گوید. ما در خود مهم سبز روی نیمکت، برهنه در وسط روز، و من هستم او سواری سخت و سریع. فوتبال در تلویزیون وجود دارد و من شلاق زدن سیاه و سفید توری مچاله شدن روی میز قهوه وقتی که او آن را پایین پاهای من yanked که به آن فرود دروغ است.من او را نزدیک تر به من بکشد، آهسته تنه زدن من دست در موهای او و آسیاب من clit او. چشمان او را بسته و او سر خود را با سعادت مطلق راهنمایی. من تنفس سخت که من خودم را سنگ عقب و جلو، عقب و جلو، آن حس خوشمزه به ظهور قوی تر و قوی تر درون من در انتظار. او خم سر خود را به لیسیدن نوک سینه من که به صورتی و سخت است که آنها تا به حال شده است."من به آمدن نوزاد خواهید؟" من زمزمه می کنم. "می گویند. من چه می خواهید بگویید."

نتایج (فارسی) 2:

"من می خواهم شما به من بگویید شما در حال آمدن. من می خواهم به شما بگویم به نام من. من می خواهم شما را به آمده در سراسر دیک من،" او به من می گوید، در گوش من کم است. ما در نیمکت سبز چسبنده خود هستند، برهنه در وسط روز، و من سواری او را سخت و سریع است. فوتبال وجود دارد در تلویزیون، و من شلاق زدن سیاه توری دراز کشیدن بر روی میز قهوه که در آن به زمین نشست وقتی او آن را کشید پایین پاهای من مچاله. من او را بکشد نزدیک به من، تنه زدن دست من در موهای او و آسیاب clit من آهسته در برابر او. چشمانش را ببندد و او راهنمایی سر خود را با سعادت محض است. من در آن نفس بسیار سخت هستم من خودم سنگ عقب و جلو، عقب و جلو، منتظر است که خوشمزه احساس به افزایش قوی تر و قوی درون من. او خم سر خود را به نوک سینه ها لیک من، که به عنوان صورتی و سخت به عنوان آنها تا کنون بوده است. "شما می خواهید من می آیند، بچه؟" من زمزمه می کنند. "بگو بگو من آنچه شما می خواهید. "